از آنجایی که هر کشور و ملتی نشانه و
سمبولی ویژه از خود دارند
ایرانیان یکی از کهن ترین مردمانی هستند که سمبولی بسیارشگفت
انگیز و سراشر از دانش و فرهنگ و خرد از خود به جای گذاشته اند
که با اندوه فراوان بسیاری از ما ایرانیان از آن نا آگاه هستیم.
این نشان " فره وشی" یا " فروهر" نام دارد که قدمت آن بیش از
4000 سال تخمین زده شده است . تاریخچه فره وشی ی افروهر به پیش
از زایش زرتشت بزرگوار این پیر و فیلسوف خرد و فرهنگ و دانش
جهان باز میگردد.
سنگ نگاره های شاهنشاهان هخامنشی در
کاخهای پرسپولیس و سنگ نگاره های شاهنشاهان ساسانی همه حکایت
از آن دارد.
نکته بسیار شگفت انگیز این نشان ملی ما ایرانیان آن است که تک
تک این نشان دارای مفهوم دانشی نهفته است ...
اینک به تشریح این نشان ملی می پردازیم :
سنگ تراش
!
روزی، سنگتراشی که از
کار خود ناراضی بود و احساس حقارت میکرد، از نزدیکی خانه بازرگانی
رد میشد.
در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال
خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر ثروتمند است!
و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.
در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدتها فکر
میکرد که از همه قدرتمندتر است.
تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم
به حاکم احترام میگذارند حتی بازرگانان.
مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قویتر
میشدم! در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد.
در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم میکردند.
احساس کرد که نور خورشید او را میآزارد و با خودش فکر کرد که
خورشید چقدر قدرتمند است.
او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو
سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند.
پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت.
پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به
ابری بزرگ شد.
کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد.
این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد.
ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را
نداشت.
با خود گفت که قویترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی
بزرگ و عظیم شد.
همانطور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدائی را شنید و احساس کرد
که دارد خرد میشود.
نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که
با چکش و قلم به جان او افتاده است!
1- شش سال اوّل زندگی:
• گریه نکن
• شیطونی نکن
• دست تو دماغت نکن
• تو شلوارت پیپی نکن
• مامانت رو اذیّت نکن
• روی دیوار نقاشی نکن
• انگشتت رو تو پریز برق نکن
• دمپایی بابا رو پات نکن
• به خورشید نگاه نکن
• شبها تو جات جیش نکن
• تو کمد مامان فضولی نکن
• با اون پسر بیتربیته بازی نکن
• اسباببازیها رو تو دهنت نکن
• زیر دامن شمسی خانوم رو نگاه نکن
• دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن
ادامه مطلب ...
I AM THANKFUL
خدا رو شکر می کنم
FOR THE WIFE
WHO SAYS IT'S HOT DOGS TONIGHT,
BECAUSE SHE IS HOME WITH ME,
AND NOT OUT WITH SOMEONE ELSE.
برای همسرم
که می گه امشب شام سوسیس داریم, چون امشب خونه پیش منه و نه بیرون با کس دیگری.
FOR THE HUSBAND
WHO IS ON THE SOFA
BEING A COUCH POTATO,
BECAUSE HE IS HOME WITH ME
AND NOT OUT AT THE BARS..
برای شوهرم
که مثل یه گونی سیب زمینی افتاده روی مبل، چون خونه پیش منه و نه بیرون توی بارها ادامه مطلب ...من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هرکسی می خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می نویسم ای یار
خانه ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دگر
خانه دوست کجاست؟
(فریدون مشیری)
یکی از شبهای گرم تابستان بود ، باز بیخوابی زده بود به سرم .
داشتم برای خودم میگشتم که یهو سر و کله یه فرشته پیدا شد .
یه مشکل براش پیش اومده بود . ( مشق شبشو ننوشته بود )
خواستم کمکش کنم ، اما نتونستم آخه خیلی سخت بود .
یهو یاد یکی از دوستام افتادم که اونم مشق فرشته منو بلد بود .
بهش زنگ زدم .
گوشی برداشت و خواب آلود گفت چیه این موقع شب؟
تازه یادم افتاد ساعت 2 شبه و همه خوابن .
سوالمو پرسیدم اما جوابی نداشت ، شایدم جواب داشت اما حوصله نداشت .
دیگه مجبور شدم خودم بگردم راه حل مسئلشو پیدا کنم .
خوشبختانه خیلی هم زود پیدا شد .
کمک کردم مشقشو نوشت و خداحافظی کرد و رفت .
صبح که شد ازش پرسیدم چکار کردی؟
گفت مشقمو نشون دادم ، درست نبود اما چون نوشته بودم نمرمو گرفتم ، یه نمره خیلی خوب ...
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد...
پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود.
دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد.
او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت.
نکات کلیدی برای جوانان :
1 - هرگز به کسی نگویید که خسته و افسرده اید.
2 - برای تغیر دادن دیگران بیش از حد تلاش نکنید،اگر برای تغییر دادن افراد بیش از حد تلاش کردید،امکان دارد که به افکار خود آسیب بزنید.
3 - به کسانیکه خطاب به شما می گویند:تو صادق و راستگویی اعتماد نکنید.
4 - روز تولد اقوام خود را یادداشت کنید و در آن روز با تلفن یا sms یا کارت پستال به آنها تبریک بگویید، همین که شما قلب کسی را شاد کنید، به او و خود ،انرژی مثبت می دهید، و به شادی میرسید.
5 - صدای خنده های پدر، مادر،برادر،خواهرو... را ضبط کرده و هراز گاهی گوش کنیدو با این کار انرژی بگیرید.
6 - حتما به کسی که لباس نو پوشیده واکنش مثبت نشان دهید و به لباسی که به تن کرده انرژی دهید، هیچوقت به لباس کسی ایراد خاصی نگیرید،مگر قبل از آن تعریف لباسش را کرده باشید.
7 - آقا پسرها یادشان باشد که اگر با دختر خانمی رابطه برقرار کردند و قصد ازدواج با او را داشتند، حتما چند وعده(4-5)غذا با او بخورند و اگر دیدند که آن دخترخانم بی اشتها غذا میخورد،دل به ازدواج با او نبندند.
8 - دختر خانم ها یادشان باشد که اگر بدن آقا پسری که قرار است با او ازدواج کنند بوی روغن کرچک میدهد، از ازدواج با او اجتناب کنند؛ چون کسی که قرص اعصاب میخورد بدنش بوی روغن کرچک میدهد.
9 - وقتی که گوشی را برمیدارید با کسی که پشت خط است با نشاط و جدیت صحبت کنید.
10 - در فضاهای بسته در مورد چیزی که به آن علاقه ندارید با کسی صحب نکنید و این صحبتها را در فضای باز داشته باشید.
در کیش ایران باستان زناشویی به منظور زندگی خوش و خرم و اتحاد و اتفاق و ازدیاد نفوس و تشکیل خانواده چنان بر پایه صحیح و محکم استوار بوده که خود به خود ضامن بقا و دوام زندگی مشترک بود و مهر ومحبت را بین زن و شوهر برای همیشه برقرار می ساخت.زرتشت در گات ها یسنا پنجاه و سه بند به پسران و دخترانی که می خواهند با هم پیمان ازدواج ببندند اندرز می دهد که ای دختران شوی کننده و ای دامادان ،اینک بیاموزم و آگاهتان کنم .با غیرت از برای زندگانی پاک منشی بجوشید.هر یک از شما باید در کردار نیک از دیگری پیشی جوید و از این راه زندگانی خود را خوش و خرم سازد.در کیش زرتشتی از لحاظ نظم به کارهای دنیا و محکم ساختن یگانگی و جلوگیری از فساد اخلاقی ،در مورد زناشویی تاکید زیاد گردیده و این کار به خوبی ستوده شده است.چنانکه در فرگرد چهارم بند چهل و هفت وندیداد اهورامزدا می گوید:"ای اسپیتمان زرتشت هر آینه ،من مرد زندار را بر مرد بی زن و مرد حانه دار را بر مرد بی خانمان ترجیح می دهم."باز در فقره چهل و چهار می گوید:"وظیفه هر شخصی است که برادران همکیش خود را در کسب مال و داشتن همسر راهنمایی و مساعدت کند."در دین زرتشت کمک کردن برای ازدواج کسانی که به سن بلوغ رسیده و به علت ناداری بی همسر مانده اند،از کارهای خوب و پرثواب شمرده می شود.
ادامه مطلب ...