من سرم توی کار خودم بود ....1
بعد یه روز یه نفر رو دیدم ....1
اون این شکلی بود !1
ما اوقات خوبی با هم داشتیم ....1
من یه کادو مثل این بهش دادم1
وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!1
ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم ....1
و این وضع من توی اداره بود ....1
وقتی همکارام من و دوستم رو دیدند، اینجوری نگاه می کردند ....1
و من اینجوری بهشون جواب می دادم ....1
اما روز ولنتاین ، اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه..1
و من اینجوری بودم ....1
بعدش اینجوری شدم ....1
احساس من اینجوری بود ....1
بعد اینجوری شدم …1
بله .. آخرش به این حال و روز افتادم …1
پدر عاشقی بسوزه !1
همچین بسوزه؟؟؟؟
مرد آذری خبری از سارا نیست ؟؟؟؟
کجاست؟؟؟؟
مثل همیشه موفق باشی.
سلام
یکم سرش شلوغه
کلی مطلب گذاشته که من تایید کنم
اما تایید نکردم تا خودش بیاد
مزش به اینه که خودش مطلب بذاره
بازم ممنون که به وبلاگ حقیر ما سر میزنی
salam movafagh bashi matalebeton allie vali behtar nis az rangi estefadekonid ke cheshmo nazane va tanavoe rangesh kam bashe
?
movafagh bashid